۰۸
شهریور ۹۲
با تمام وجود غمگین ...
غمگینم از روزهایی که تیره شدند ...
غمگیم از آدم هایی که گرگ شدند ...
دل گیرم از روزگاری که مردی و مردونگی رو توش خاک کردن ...
دل گیرم از همه ی کسایی که ادعاییشان گوش فلک رو کر کرده اما هیچی نیستند !
اما باید بی خیال بود ! باید منجمد شد !
بی خیال دنیا
بی خیال رفاقت
بی خیال اعتماد
بی خیال اعتقاد !
حالا بهتر شد !
حالا من آزاد آزادم ! بی درد بی درد !
تنها دغدغه زندگیم اینه که کفش هایی که تازه گرفتم با شلوارم هم خونی داره یا نه !
اینجوری بهتره ...
۹۲/۰۶/۰۸