۲۰
شهریور ۹۳
تو کیستی که با آمدنت آتش به جانم افروخته ای
چرا بی وفایی میکنی با این چنین دل سوخته ای
تو کیستی که من با هر لبخند تو زنده می شوم
وقتی که نیستی بارها می میرم و زنده می شوم
تو از کجا آمده ای آمدنت بهر چه بود ؟
آمدی جانم به قربانت ولی آتش به جانم افروختنت بهر چه بود ؟
من از آن موج سیاه گیسوانت دیوانه شدم
من از آن روی چو ماهت دیوانه شدم